-
شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۴۱ ق.ظ
-
۹۶۵
تریبون مستضعفین- خاطرهای از حجةالاسلام مسلم داوودنژاد، مشاور فرهنگی در دانشگاههای استان اصفهان:
قبل از نقل خاطره بگویم که بعضی از کلاسهای دانشگاه ما تا ساعت ۱۰ شب ادامه دارد و این باعث مشکل برای خیلی از دختران شده است!
ساعت حدود ۵ عصر بود و من مشغول نوشتن یک طرح برای باشگاه پژوهشی در کمیته ی فرهنگی بودم کاملا تمرکز گرفته بودم که ناگهان یک دختر خانمی مانتویی با ظاهری بسیار نامناسب وارد اتاق من شد و سلام کرد!
جواب سلامش که دادم بدون مقدمه گفت : «حاج اقا ببخشید می توانم به شما اعتماد کنم؟ بچهها می گویند راز کسی را فاش نمی کنید !»
من هم بگونه ای که خیالش را راحت کنم محکم گفتم :«مطمئن باش من در موضع مشورت به هیچ کس خیانت نمی کنم.»
همین که خیالش راحت شد چند لحظه ای سکوت کرد و بعد با احتیاط گفت : «حاج اقا من یک سؤال شرعی دارم آیا دختران می توانند برای امنیت خود اسلحه همراه خودشان داشته باشند؟»
شما بودی چی می گفتی؟
من که از تعجب نمی دانستم چه بگویم تمرکز گرفتم و با تامل گفتم : «منظورت را واضح تر بگو»
آن دختر خانم که یک دیگر جرات حرف زدن پیدا کرد بود گفت: «حاج اقا راستش را بخواهید من هر روز یک اسلحه رزمی امثال چاقو و … با خودم دارم ولی می خواهم یک کلت کمری تهیه کنم!»