-
شنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۱۲ ق.ظ
-
۳۳۲
به نام حضرت دوست
جنجال هنجار
یک انیمیشن باحال
ببینید
به نام حضرت دوست
جنجال هنجار
یک انیمیشن باحال
ببینید
بسم الله الرحمن الرحیم
ویدیو جالب
دعوت به نیکی
3
بحث بکنیم؟!
نکنیم؟!
🤔
بسم الله الرحمن الرحیم
ویدیو جالب
دعوت به نیکی
2
چی شد؟!
کم آوردی؟!
😡
بسم الله الرحمن الرحیم
ویدیو جالب
دعوت به نیکی،
به حجاب،
اما چطور؟
چگونه؟
🤔
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا حجاب؟
آیا در غرب همه چیز عادیه؟
❔❕
(بزرگسالانه)
بالاخره حجاب خوبه یا بد؟
در غرب آمار اذیت و آزار خانم ها چجوریه؟
آمار کودکان بی خانواده چطوره؟
سید کاظم روح بخش
قسمت سوم قاطی پاتی
...
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا حجاب؟ تاثیر حجاب در عمل
تاثیر حجاب در عمل درون جامعه چقدر است؟
آیا اصلا تاثیر شهودی دارد؟
حجاب چه اثری در مقابله با آزار و اذیت های زنان دارد؟
یک خانم با سه گریم مختلف کنار خیابان می ایستد و....
به نام خداوند یکتا، آرام بخش دل ها
خبرگزاری فارس ـ گروه سینما ـ علیرضا سپهوند: «دگرباشی جنسی» در غرب به فاصله دوسه دهه با عنوان همجنسگرایی به عنوان حقوقی اولیّه _ نه در همه جا _ شناخته شد. حامیان پشت پرده این بی پردگیِ اخلاقی از تمام ابزارها برای عادی سازی این رفتار نابهنجار بهره بردند و در این بین سینمای هالیوود بیشترین خدمت را به ترویج همجنسبازی کرد. ترویج تهاجم فرهنگی غرب به شدت نیازمند مستمسکی برای قبح زدایی این رفتار بود که مردم به عنوان یک پدیده غیراخلاقی از آن یاد می کنند، از این رو دست به دامان سینما شدند. جامعه غرب می بایست از منظر فرهنگی استحاله می شد. تابوها یکی پس از دیگری شکست و هالیوود ارزش های جامعه را دگرگون ساخت.
«جورج وینبرگ» روانشناس و فعال حقوق همجنسبازان در سال ۱۹۷۲ میلادی درست یک سال قبل از رای انجمن روانپزشکی آمریکا نسبت به حذف «همجنسگرایی» از فهرست اختلالات روانی، واژه «هوموفوبیا» را در کتاب «جامعه و همجنسگرای سالم» استفاده کرد. به جرات می توان گفت که در هالیوود هیچ ضد ارزشی طی سه دهه گذشته به اندازه همجنسبازی به یک ارزش و حتی حقوق اولیه تبدیل نشده است.
سینما بالاترین نقش را در ترویج این قِسم از بی بند و باری ایفا کرد. برای نمونه فیلم سینمایی «فیلادلفیا» روایت داستان یک همجنسباز به نام «اندرو بِکِت» است و او را فردی مظلوم نشان می دهد تا بیننده با او همذات پنداری کند. این فیلم در نوع خود و با بهره از تحریک عواطف و احساسات به دنبال ایجاد حسی از طرفداری این فرد که در اصل نماینده قشری است که قرار است یکی از تابوهای غیراخلاقی تمام تاریخ را به مساله ای عادی تبدیل کند.
««« به جرات می توان گفت که در هالیوود هیچ ضد ارزشی طی سه دهه گذشته به اندازه همجنسبازی به یک ارزش و حتی حقوق اولیه تبدیل نشده است. »»»
هالیوود پس از این فیلم، تولید محتواهای همجنسبازی را در حد وسیعی گسترش داد. آنچنان هماهنگی در پیکره کلی هالیوود وجود داشت که اینچنین فیلم هایی جوایز متعدد سینمایی نیز دریافت کردند.
«هیلاری سوانک» در سال ۱۹۹۹ جایزه اسکار بهترین هنرپیشه نقش اصلی زن را برای بازی در فیلم همجنسبازی «پسرها گریه نمی کنند» دریافت کرد. «آبی گرم ترین رنگ است» با موضوع تراجنسیتی نخل طلای کن را دریافت کرد. و بسیاری فیلم ها و جوایز متعددی که نصیب عوامل فیلمهای دارای موضوع دگرباشی جنسی شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
چندین لوح زیبا در مورد وظایف و جایگاه زن مسلمان ایرانی
حضرت آیتالله خامنهای درباره مسئولیت معلمی می فرمایند:
از مسئولیت های مهمی که زنان میتوانند در آن نقش داشته باشند، در امور فرهنگی و آموزشی است. شما بنا به وظیفهی حساستان باید شاگردها را در مدارس مؤمن تربیت کنید، نه متظاهر و دارای احساس اجبار به ایمان. با ظرافت و دقت و لطف، در ریختن شربت ایمان تا عمق وجود نوباوگان تلاش کنید.
۶۳/۱۱/۷
حضرت آیتالله خامنهای:
زن مسلمان باید در دامن پرمهر و پرعطوفت و با سخنان پرنکته و مهرآمیزش، فرزندان سالمی را از لحاظ روانی تربیتکند؛ انسانهای بیعقده، انسانهای خوشروحیه در دامان او پرورش پیداکنند. مادر از هر سازندهای، سازندهتر و با ارزشتر است. ۱۳۷۱/۰۹/۲۵
به گزارش خبرگزاری مشرق ، صادق هدایت نویسنده مشهوری در ایران است و عمده شهرت آن نیز به خاطر کتاب «بوف کور» است. البته این نویسنده در خارج از ایران نیز کاملا شناخته شده است و متاسفانه در برخی از اوقات ادبیات ایران را کاملا با این نویسنده میشناسند.
با این حال مناقشه بر سر این نویسنده ایرانی زیاد است؛ از شیفتگانی که هیچ نقدی بر آثار این نویسنده را بر نمیتابند و عدهای دیگر همانند محمدرضا سرشار معتقدند هدایت یک نویسنده کاملا معمولی و حتی ضعیف است و بر اثر اتفاقاتی غیرمعمولی این چنین بزرگ! و مشهور شده است.
متن زیر بخشی از مصاحبه طولانی محمد رضا سرشار نویسنده و منتقد ادبی با ماهنامه تخصصی «فرهنگ عمومی» است که با عنوان «بازخوانی انتقادی ادبیات داستانی معاصر ایران» منتشر شده است.
** داستانهای هدایت تقلیدی ناقص و دست و پا شکسته از داستانهای غربی است
سئوال: اگر اجازه بفرمائید سؤالی را در مورد هدایت مطرح کنیم از آن جهت که شما به طور ویژه روی صادق هدایت کار کردید و میتوان گفت چه در قالب کتاب و چه در هیئت بحثهای شفاهی در قالب میزگرد و نقدهای شفاهی، گمان میکنم آثار اصلی هدایت را بطور مشخص نقادی کردید. معروفترینش «حقیقت بوف کور» است که کتابی حجیمتر از خود کتاب هدایت است، هدایت از نظر ادبی و از نظر فکری چه جایگاهی دارد و اگر جوانان ما سراغ هدایت بروند چه آفاتی گریبانگر آنان خواهد شد؟ و اگر سراغ او نروند چه چیزی را از دست میدهند؟
محمدرضا سرشار: نویسندگان از دو جنبه قابل بررسی هستند: یکی از نظر زمانهای که در آن زندگی میکردند و در قیاس با همکاران خودشان؛ و یکی نسبت به ادبیات امروز و نویسندگان امروزی. هدایت در ارتباط با زمانه خودش که، اصلاً این شأن و جایگاهی را که امروزه برایش تبلیغ میشود، ندارد. من باب مثال، سعی کردهاند در همه چیز برای او سابقه پیشکسوتی جعل کنند. مثلاً به عنوان پدر داستاننویسی جدید معاصر. خوب اگر به ادعای خودتان جمالزاده پدر و آغازگر این نوع داستان هست، پس هدایت چیست؟ یک جریان که چند تا پدر نمیتواند داشته باشد! از قضا کار جمالزاده، بعضاً تلفیقی از قصهنویسی قدیم ایرانی با داستاننویسی امروز غربی است. در حالی که در مورد هدایت تقلیدی کاملاً ناقص و دست و پا شکسته از داستان غربی میشود. یعنی همان یک مقداری هم که -به تعبیر شما- امید به این بود که ما دوران گذاری را در ادبیات شروع کنیم و کمکم به یک ادبیات داستانی کاملاً بومی برسیم، برای همیشه از بین برد. برای اینکه هدایت با ادبیات داستانی گذشته ایران آشنایی نداشت. یعنی نسبت به ادبیات داستانی کهن ایران، بیسواد بود. همانطور که در ارتباط با زبان فارسی، حتی به عنوان یک فارسیزبان عامی هم نمیتواند درست بنویسد. یعنی نوشتههای او پراز غلط های آشکار است.
** نویسندهای که فارسی بلد نبود اما پدر داستاننویسی ایران بود
سئوال: یعنی این درست است که هدایت بلد نبوده فارسی بنویسد؟
محمدرضا سرشار: واقعاً هدایت فارسیاش فوقالعاده ضعیف و غلط و ابتدایی است. یعنی اگر این متون او را یک دانشآموز دبیرستانی بدون ادعای نویسندگی مینوشت، بهتر از هدایت مینوشت. (اتفاقاً در گذشته دانشآموزان مدارس ما در زبان و ادبیات فارسی قوی بودند با بوستان و گلستان و دیگر متون کهن ادبی شروع میکردند. تا آنجا که یکی از تفاخرهایی که پدران ما نسبت به فرزندان خودشان میکردند در همین زمینه بود.) مشکل هدایت کماستعدادی او در خیلی چیزها است. در ریاضی و علوم تجربی که کاملاً ضعیف است. ضمن اینکه در علوم انسانی هم ما استعداد خاصی از او ندیدهایم. این حکایت زبان فارسی هدایت است. در داستان های کوتاه، شما صادق هدایت را مثلاً با صادق چوبک مقایسه کنید؛ که تقریباً برخی از کارهایشان همزمان منتشر شده است. در این مقایسه چوبک قویتر از هدایت است با اینکه هر دو غربزده و لامذهب هستند. کمی بعد، با اندک فاصلهای، آلاحمد را داریم. در کارهای او داستانهای کوتاه خیلی بهتری نسبت به داستانهای کوتاه هدایت پیدا میشود.
بنابراین اگر بنا باشد به صرف اینکه نویسندهای مثل هدایت با فاصله زمانی ده ساله از جمالزاده [اولین کار هدایت حدود ده سال بعد از اولین کار جمالزاده منتشر شد] به صرف اینکه داستان کوتاه و بلند ایرانی متأثر از غرب را، که با جمالزاده شروع شد، قدری غربزدهتر کرده است، برای او هم فضل پیشکسوتی و شأن پدری در این موضوع قائل شویم، طبیعتاً باید برای صادق چوبک هم فضل پیشکسوتی و پدری دیگری قائل شویم. برای آل احمد فضل پیشکسوتی دیگری. همین جور با هر نویسنده قدری متفاوتی، باید یک پدر برای ادبیات داستانی معاصر کشور جدید درست کنیم! درحالیکه نه عقلاً و نه در هیچ جای دنیای متمدن، این گونه نیست. لذا اینکه عدهای هدایت را پدر داستاننویسی جدید ایران میدانند، کاملاً نادرست و جعلی است.
یک وجه پیشکسوتی دیگر میخواستند برای او در مورد آغازکننده اهتمام به گردآوری فرهنگ و ادبیات عامیانه قائل شوند. که آن هم کذب محض است. سالها قبل از هدایت ادبیات عامیانه ایران توسط غربیها شروع شد. و حاصلش منتشر هم شده بود. یعنی کاری نبود که ایرانیها شروع کرده باشند. بعد از غربیها و همزمان با هدایت، کسی چون کوهی کرمانی هست که در این زمینه کار و آثاری منتشرکرده، که خیلی هم قابل توجه است. حالا اینکه بیایند بگویند صادق هدایت چون مثلاً در این کار از حروف فنوتیک استفاده کرده و آن دیگری نکرده بود پس فضل پیشکسوتی در این امر هم متعلق به او است که نمیشود! لذا این مورد هم کذب است. از همین موارد است که هر فضلی برای هدایت قائل شدهاند دروغ است. اما اگر ترجمه آثار به زبانهای دیگر ملاک باشد، سال 1316 «پیامبر» زینالعابدین رهنما منتشر شده است. همان زمان، این اثر به زبانهای فرانسه، عربی، انگلیسی در همان زمان ترجمه و چاپ شد. اتفاقاً چاپ اول این کتاب به زبان عربی در دمشق است. و این کتاب تا پیروزی انقلاب دهها بار چاپ شد. در حالی که اولین اثر هدایت، بعد از مرگ او در سال 1332 (شانزده سال بعد)، آن هم تحت تأثیر عوامل کاملاً غیر ادبی، به زبان فرانسه چاپ شد. شما به لحاظ زبان، به لحاظ توصیف، به لحاظ ساختار و به لحاظ حجم این رمان را با «بوف کور» هدایت مقایسه کنید که مثلا یک داستان بلند 140 صفحهای است. اصلاً توانایی این دو نویسنده در داستاننویسی، غیرقابلمقایسه است. در واقع میتوان گفت به این لحاظ، زین العابدین رهنما در مقام استادی هدایت است. لذا این ادعا که او نسبت به نویسندگان همزمان خود، یک سروگردن یا بیشتر بلندتر است هم، درست نیست؛ و ادعایی بیش نیست! در واقع هدایت نویسندهای است که شاید بتوان برای او تعبیر «نویسنده گلخانهای» را به کار برد یعنی عناصر غیرادبی مختلفی جمع شدند تا هدایت را هدایت کنند. که اولین آنها همان رادیو بی بی سی و دوستان او مینوی و فرزاد در این رادیوی استعماری بودند. این غربزدگی روشنفکران و اهالی ادبیات ما هم باعث شد، که چون بی بی سی ازهدایت و آثار او تعریف کرده بود، یکدفعه به این فکر افتادند این کیست که ما تا حالا نشناختیمش؟! در خاطرات کسی مثل فرزانه هم هست؛ که میگوید: صبح روز بعد از انتشار موضوع از بی بی سی، ما راه افتادیم که ببینیم این صادق هدایت چه کسی است که تا آن روز متوجه او نشده بودیم!
** آثار هدایت فاقد ارزش خواندن است و به درد موزهها میخورد
بسم الله الرحمن الرحیم
غزل شیوای حافظ شیرازی دربارۀ حضرت صاحب الزّمان ارواحنا فداه
مقاله ای که در ادامه می آید در سایت موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ( علیهم السلام) به نشانی entezar.ahlolbait.com منتشر شده است و منبع اصلی مقاله کتاب (روح مجرد تالیف محمدحسین حسینی طهرانی ص519 تا ص 523 ) می باشد...
اگر به یک یک از غزل های حافظ بنگرید می بینید چگونه لطائف و حقائق معنوی را در کسوت عبارات گنجانیده ، و با چه دقائق و اشاراتی میخواهد آن حقیقت منظور و مراد خود را ارائه دهد. رضوانُ الله علَیه رضواناً شاملاً.
مثلاً این غزل را در وصف حضرت صاحب الزّمان سروده ، و از غیبت و انتظار وی یاد کرده ، و خود را از مشتاقان و شیفتگانش معرّفی نموده است. لیکن با چه عبارات نمکین ، و اشارات دلنشین ، و کنایات و استعاراتی که حقّاً بی اختیار بر زبان انسان جاری می شود که او لسان الغیب است :
سَلامُ اللَهِ ما کَرَّ اللَیالی
وَ جاوَبَتِ الْمَثانی وَ الْمَثالی (1)
عَلی وادی الاراکِ وَ مَن عَلَیْها
وَ دارٍ بِاللِوَیفَوْقَ الرِّمالِ (2)
دعاگوی غریبان جهانم
وَ أدْعو بِالتَّواتُرِ وَ التَّوالی (3)
به هر منزل که رو آرد خدا را
نگه دارش به لطف لایزالی (4)
منال ای دل که در زنجیر زلفش
همه جمعیّت است آشفته حالی (5)
ز خَطّت صد جمال دیگر افزود
که عمرت باد صد سال جلالی (6)
تو میباید که باشی ورنه سهل است
زیانِ مایۀ جانیّ و مالی (7)
بدان نقّاش قدرت آفرین باد
که گِرد مَه کشد خطّ هِلالی (8)
فَحُبُّکَ راحَتی فی کُلِّ حینٍ
وَ ذِکْرُکَ مونِسی فی کُلِّ حالِ (9)
سویدای دل من تا قیامت
مباد از شور سودای تو خالی (10)
کجا یابم وصال چون تو شاهی
من بد نام رِند لااُبالی (11)
خدا داند که حافظ را غرض چیست
وَ عِلْمُ اللَهِ حَسْبی مِن سُؤالی
و در تعلیقه گوید: این بیت هم در آن غزل است و گویا از خواجه باشد:
أموتُ صَبابَةً یا لَیْتَ شِعْری
مَتَی نَطَقَ الْبَشیرُ عَنِ الْوِصالِ (13) *
(*دیوان حافظ شیرازی » طبع پژمان )
(1و2) در بیت اوّل و دوّم می گوید: سلام خدا باد پیوسته و همیشه تا وقتیکه شب ها مرتّباً یکی پس از دیگری می آیند و می روند، و طلوع و غروب موجب پیاپی در آمدن آن هاست ، تا زمین و خورشید و ماه و ستارگان باقی است ، و تا وقتیکه رشته های دو صدایه و سه صدایة تارها و نغمه ها و آهنگ های چنگ ها و سازها می نوازند و قدرت و تاب و توانشان برای بلند داشتن این سرود باقی است (زیرا مثانی به معنی صداهای دوباره ای است که تار و چنگ میدهد، و مَثالی در أصل مَثالِث بوده است یعنی صداهای سه باره که از آنها شنیده می شود.) بر وادی اراک که منزلگاه حضرت حجّت است (زیرا سرزمین اراک سرزمین حجاز است که در آنجا فقط درخت اراک وجود دارد.) و بر آن کسیکه برفراز آن زمین سکونت دارد و بر خانه ای که در قسمت نهائی در آن بالای رَمْل ها و شن ها بنا شده است .
(3) سپس در بیت سوّم می گوید: دعاگوی غریبان جهانم ، و بطور تواتر و پشت سر هم من دعا می کنم و دعاگو هستم ؛ که باز روشن است : آن غریب جهانی که از شدّت غربت و تنهائی ظهور نمی کند غیر از حضرت حجّت کسی نیست .
(4) و در بیت چهارم می رساند: او که محلّ ثابتی ندارد ـ گرچه اصلش از مکّه و از وادی الاراک است ـ و دائماً در عالم در گردش است ، ای خداوند مهربان از تو درخواست می نمایم تا با لطف دائمی خودت او را در هر منزلی که وارد می شود و در آن مسکن می گزیند نگهداری کنی .