سه شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۰۵ ب.ظ

دانلود بخش 5 نقد فرضیه تکامل (قسمت سوم)

  • ۹۱۲

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (5) بخش 3

توالی شاخه ای؛ تاکتیک تکامل شناسان برای گریز از برخی شبهات؟!!!

 

نقد علمی تکامل داروین

 

 

به موازات کشف برخی فسیل ها، و بروز تناقضات، ابهامات و سوالات جدی در توالی های شاخه ای، تکامل شناسان ضمن حفظ توالی خطی و ارائه ی آن به مخاطبان عام، از توالی های شاخه ای در محیط های آکادمیک بهره بردند!

توالی های خطی مشابه آن چه که در مورد اسب ها ارایه گردید، یکی از باورپذیرترین انواع توالی فسیلی است که تکامل شناسان به مخاطبان عام ارایه نموده و می نمایند. هنوز هم این توالی های خطی در کتب دبیرستان، مجلات عمومی، رسانه های جمعی و ... به خورد مخاطب عام داده می شوند تا مخاطب، صحت فرضیه ی تکامل را بیش از پیش بپذیرد ...

 

نکته ی مهم این که در وهله ی اول، توالی های خطی بسیار موثرتر از حتی توالی های شاخه ای به نظر می رسند. برای مثال، در توالی خطی اسب ها، توالی تغییرات جمجمه ای، دندانی، جثه ای و انگشتی، برای افرادی که اطلاع چندانی از ابهامات و اشکالات پیش روی این توالی ندارند، بسیار باورپذیر و دقیق به نظر می رسد و به همین دلیل، کاربرد وسیعی دارد.

اما کشف موارد فراوانی از نقض مکرر توالی های فسیلی خطی، موجب ارایه ی توالی های شاخه ای از سوی تکامل شناسان شده است تا به زعم خود، این موارد نقض را نیز به نحوی توجیه نمایند! برای مثال کشف فسیل شبه اسب « موروپوس: Moropus »(65) که در دوره ی «میوسن» می زیسته و به صورت « چند انگشته » و بسیار بزرگتر از اسب های امروزی بوده است(65)، یکی از موارد مهم خدشه وارد کننده به توالی فسیلی خطی اسب ها بوده است! به نحوی که کل توالی خطی اسب ها با کشف « موروپوس » زیر سوال می رفته است، چرا که «موروپوس » خارج از الگوی مورد ادعای تکامل شناسان در افزایش جثه و کاهش تعداد انگشتان بوده است...

 

 

برای دریافت PDF این بخش از سلسله مقالات به ادامه مطلب مراجعه فرمایید....

 

 

نقد نظریه تکامل

 

برای دریافت رایگان PDF توالی شاخه ای- فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (5) بخش 3 کلیک کنید...

 

پیوند (لینک) کمکی در صورت خرابی لینک بالا

 

 

 

 

تذکر: سلسله مقالات «فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!» متعلق به وبسایت «وعده صادق» به نشانی www.alvadossadegh.com می باشد. وبگاه « شکوه آفرینش:  www.shokooh-afarinesh.ir» تنها این مطالب را جمع آوری کرده است و نکات مهم آن را برجسته و رنگ گذاری کرده و آن ها را در قالب PDF عرضه کرده است. بنابراین خوانندگان محترم هم چنین می توانند برای مطالعه ی این سلسله مقالات به وبگاه «شکوه آفرینش» و یا به بخش «مقالات ویژه» در وبگاه «وعده صادق» مراجعه نمایند.

 

هم چنین، همان طور که در بند بعد می خوانید طبق بیان نویسنده این مقالات انتشار این مطالب بدون ذکر منبع اصلی (سایت وعده صادق) مورد رضایت نویسنده ی آن ها نمی باشد:

{{با توجه به نابرابری عددی جبهه ی منتقد « فرضیه ی تکامل » با جبهه ی حامیان آن، قطعاً دوستان عزیز و بزرگواری هستند که تمایل دارند تا به نشر این سلسله مقالات کمک نمایند و ان شاء الله ما را در مسیر پیش رو، یاری فرمایند. ضمن تشکر از این عزیزان و بزرگواران، استدعا می نماییم که تمامی مطالب نقل شده از این سلسله مقالات، با ذکر منبع باشد.

 به دلیل بروز مشکلات زیاد ناشی از عدم درج منبع مقالات لینک داده شده یا کپی شده از وبسایت « وعده ی صادق » و ناتوانی بسیاری از افراد کپی کننده ی این مطالب از پاسخگویی به سوالات و شبهات طرف مقابل، وبسایت « وعده ی صادق »، پیگیری این نوع کپی کاری بدون درج منبع را از طریق مجاری قانونی، حق خود می داند.}}

 

 

www.shokooh-afarinesh.ir

 

.

.

بخش هایی از این مقاله:

 

 

دلایل رد نظریه تکامل

 

کشف فسیل شبه اسب « موروپوس: Moropus » که در دوره ی « میوسن » می زیسته و به صورت « چند انگشته » و بسیار بزرگتر از اسب های امروزی بوده است، یکی از موارد مهم خدشه وارد کننده به توالی فسیلی خطی اسب ها بوده است! به نحوی که کل توالی خطی اسب ها با کشف « موروپوس » زیر سوال می رفته است، چرا که «موروپوس» خارج از الگوی مورد ادعای تکامل شناسان در افزایش جثه و کاهش تعداد انگشتان بوده است!

 

 

به همین دلیل و در تاکتیکی به ظاهر حساب شده، تکامل شناسان به خصوص در مجامع آکادمیک، از توالی فسیلی شاخه ای به جای توالی فسیلی خطی استفاده می نمایند تا فسیل هایی را که نمی توانند به صورت متوالی و خطی به دنبال یکدیگر بیاورند، به صورت شاخه ای مجزا و موازی قرار دهند. در مورد توالی فسیلی اسب ها نیز به دلیل اشکالاتی که «موروپوس»(65) در توالی فسیلی خطی ایجاد می کرد، موجب گردید تا در مجامع آکادمیک، عمدتاً توالی شاخه ای اسب ها به جای آن ارایه گردد:(74)

 

بدین ترتیب در این تاکتیک، تکامل شناسان هر فسیل جدیدی را که کشف می نمایند و نمی توانند به صورت خطی در توالی فسیلی قرار دهند، سریعاً در توالی شاخه ای قرار داده و به صورت یک شاخه ی جداگانه و جدید قرار می دهند تا برای توالی فسیلی شاخه های قبلی مشکلی پیش نیاید! با این ترفند، آن ها به خیال خود راه گریزی برای فسیل های جدید کشف شده یافته اند تا در صورت مغایرت با توالی های قبلی، در شاخه ای جدید و مجزا قرار بگیرند و موجب از هم پاشیدن تئوری های قبلی تکامل شناسان نگردند.

برای مثال، با توجه به دردسرهایی که کشف فسیل « موروپوس: Moropus »(65) برای توالی فسیلی خطی اسب ها داشت و جثه ی بسیار بزرگ، انگشتان متعدد و ... در « موروپوس »(65) مغایر با ادعاهای تکامل شناسان در مورد سیر تکاملی اسب ها بود، تکامل شناسان «موروپوس» را در شاخه ای جداگانه و مجزا نسبت به اسب های امروزی قرار دادند تا بدین وسیله، توالی فسیلی اسب ها را به زعم خودشان حفظ نمایند!

اما این حرکات تکامل شناسان، چندان دردی از آنان دوا نمی کند! زیرا مجدداً سوالات و شبهات بی شماری در جلوی این توالی شاخه ای قرار می گیرد:

الف) در توالی شاخه ای اسب ها، باز هم مسئله ی غیر دقیق بودن و امکان بروز اشتباهات فاحش در تعیین سن فسیل ها بر اساس روش « زمان سنجی رادیومتریک » وجود دارد(4و50) (به مقاله ی 4 از این سلسله مقالات، رجوع فرمایید) و با توجه به این مسئله، ابهامات و شبهات جدی در مورد زمان های ارایه شده برای فسیل های مندرج در توالی فسیلی شاخه ای نیز وجود دارد که البته این اشکال، یک اشکال کلیدی و تأثیر گذار است.

ب) در مورد هر فسیلی که تکامل شناسان در توالی فسیلی شاخه ای به آن استناد می کنند، باز هم بسیاری از شبهات و علامت سوال هایی که در توالی فسیلی خطی مطرح است، در توالی فسیلی شاخه ای نیز مطرح می شود! برای مثال در مورد فسیل های توالی فسیلی شاخه ای نیز این سوال مطرح می شودکه از کجا معلوم آن چه که تکامل شناسان در توالی فسیلی شاخه ای به عنوان یک گونه ی جداگانه نام می برند، یک نژاد منقرض شده از گونه های دیگر شناخته شده نباشد؟! چه تضمینی وجود دارد که فسیل مذکور، یک جانور مبتلا به انواع بیماری های ژنتیکی یا هورمونی از گونه های شناخته شده، نباشد؟! از کجا معلوم فسیل نامبرده، فسیل جانوران نابالغ، نوزاد یا جوان از گونه های شناخته شده، نباشد؟! چه تضمینی وجود دارد که فسیل مذکور، مربوط به یک جانور « هیبرید (دو رگه) » از گونه های شناخته شده، نباشد؟! از کجا معلوم ....؟!!!

ج) توالی های فسیلی شاخه ای، شواهد به مراتب سست تری برای فرضیه ی تکامل هستند؛ چرا که مفهوم گونه های « حد واسط » که تکامل شناسان به وفور از آن ها در جهت اثبات ادعاهایشان استفاده می کنند، اصولاً بیشتر در توالی های فسیلی خطی، قابلیت مانور دادن و اتکا دارند؛ چرا که در توالی های خطی، سیر تغییرات به ظاهر منطقی تر در طی زمان ایجاد می شود و باورپذیرتر است؛ حال آن که در توالی های شاخه ای، اصولاً جای خالی بسیاری از فسیل های «حد واسط»، احساس می شود!!! در واقع، شاخه های توالی فسیلی شاخه ای، اصولاً تنها بر روی کاغذ کتاب ها و مجلات مربوط به تکامل شناسان منشعب می گردند و شواهد و مدارک چندانی از وجود فسیل های انشعابی در طبیعت، موجود نیست!!!

 

اشتباهات فرضیه تکامل داروین

 

یکی از نقاط ضعف بزرگ توالی های شاخه ای این است که در این توالی ها، اصولاً جای خالی بسیاری از فسیل های « حد واسط »، احساس می شود!!! در واقع، شاخه های توالی فسیلی شاخه ای، اصولاً تنها بر روی کاغذ کتاب ها و مجلات مربوط به تکامل شناسان منشعب می گردند و شواهد و مدارک چندانی از وجود فسیل های انشعابی در طبیعت، موجود نیست !!! دایره های قرمز رنگ، مناطقی هستند که بر روی کاغذ، تکامل شناسان از آن ها به عنوان محل انشعاب نام برده اند، حال آن که در بسیاری از موارد، فسیل های حد واسطی که نشان دهند واقعاً محل های نامبرده، محل انشعاب بوده اند، تا کنون کشف نشده اند!!! بدین ترتیب ادعای تکامل شناسان در این خصوص، فاقد پشتوانه است!

 

 

بدین ترتیب می توان از این انشعاب های موجود در توالی فسیلی شاخه ای اسب ها، به عنوان توالی های کاغذی نام برد؛ چرا که این انشعابات فقط بر روی کاغذ رسم می شوند و شواهد چندانی از آن ها، به خصوص در محل انشعابات، در عالم طبیعت در دست نیست!!!

البته این مسئله تنها به توالی فسیلی اسب ها مربوط نمی شود، بلکه توالی های شاخه ای دیگر نیز دقیقاً همین مشکل را دارند و تنها بر روی کاغذ وجود دارند! برای مثال، تصویر زیر که از یک ویژه نامه ی نشریه ی « TIME » انتخاب شده است، توالی شاخه ای اجدادی انسان! را نشان می دهد (البته به زعم تکامل شناسان!)(75). در این توالی نیز شاخه های مختلفی از تنه ی اصلی منشعب شده است، اما هیچ شواهد فسیلی برای آغاز انشعاب ها، تاکنون کشف نگردیده است!(75) جالب تر این که در تصویر نیز به این مسئله اذعان شده است که حتی در تنه ی اصلی محل آغاز تمامی انشعاب ها که تصویر از آن با عنوان « جد مشترک: Common Ancestor » یاد می کند، نیز هیچ فسیلی کشف نشده است(75)!!!: ( کادر زرد رنگ) (75)

 

رد علمی نظریه تکامل

 

تصویر فوق که از یک ویژه نامه ی نشریه ی « TIME » انتخاب شده است، توالی شاخه ای اجدادی انسان! را نشان می دهد (البته به زعم تکامل شناسان!). در این توالی نیز شاخه های مختلفی از تنه ی اصلی منشعب شده است، اما هیچ شواهد فسیلی برای آغاز انشعاب ها، تاکنون کشف نگردیده است (دایره های آبی رنگ)!  جالب تر این که در تصویر نیز به این مسئله اذعان شده است که حتی در تنه ی اصلی محل آغاز تمامی انشعاب ها که تصویر از آن با عنوان عنوان « جد مشترک: Common Ancestor » یاد می کند، هنوز نیز هیچ فسیلی کشف نشده است ( کادر زرد رنگ)(75)

 

 

بدین ترتیب، توالی فسیلی شاخه ای نه تنها نتوانسته مشکلات توالی فسیلی خطی را حل کند، بلکه مشکلات و ابهامات بیشتری را به همراه آورده است؛ به نحوی که مشکل عدم یافتن توالی های حد واسط در محل انشعاب ها، مسئله را پیچیده تر می نماید!

به همین دلیل، تکامل شناسان هنوز از توالی خطی و شاخه ای در کنار یکدیگر بهره می برند! البته در مجلات عام و غیر آکادمیک، ارجحیت استفاده با توالی خطی است؛ چرا که باورپذیرتر می باشد؛ اما در مجلات آکادمیک، بیشتر از توالی فسیلی شاخه ای استفاده می شود تا وجود فسیل هایی همچون فسیل « موروپوس »(65)، به نحوی توجیه گردد! که البته همان گونه که گفتیم، باز هم سوالات متعددی در مقابل این نوع توالی ها وجود دارد و شاید بتوان گفت که از جهاتی سوالات و ابهامات بیشتری در مقابل آن ها ملاحظه می گردد!!!

با این اوصاف، توالی های شاخه ای اسب ها نیز نه تنها مشکلات پیش روی توالی خطی اسب ها را رفع نمی کند، بلکه خود مشکلات جدیدی را به همراه می آورد و به همین دلیل، قابلیت استناد چندانی ندارد.

د) اما نکته ای که میخ آخر را بر تابوت توالی فسیلی اسب ها و بالاخص توالی شاخه ای اسب ها می زند، مطالعه ی فسیل های شبه اسب های نامبرده بر اساس شباهت ها و تفاوت های موجود در DNA (مولکول حاوی اطلاعات وراثتی) آن ها است!(76) این روش که به روش «  DNA قدیمی: Ancient DNA  » موسوم است(76)، روشی جدید در مطالعات فسیل شناختی است که در طی آن ها، محتویات ژنتیکی موجود در مولکول وراثتی DNA به دست آمده از فسیل ها را استخراج نموده و با به کارگیری تکنیک های مهندسی ژنتیک، ساختار ژنتیکی بخش هایی از ژن موجود زنده ی صاحب فسیل را تخمین زده و به مقایسه ی آن با ساختار ژنتیکی سایر فسیل ها و موجودات زنده ی کنونی می پردازد.(76) این روش که به عنوان یک روش جدید به مطالعات دیرینه شناسی وارد شده است، از روش مقایسه ی ظاهری فسیل ها به مراتب دقیق تر می باشد، هر چند که این روش جدید نیز کامل نبوده و مشکلات، ابهامات و فاکتورهای مداخله گر بسیاری دارد(77) که در مقالات آتی به آن خواهیم پرداخت؛ اما قدر مسلم، از روش مقایسه ی ظاهری فسیل ها، دقت بیشتری دارد.

نکته ی بسیار جالب این که در طی تحقیقات انجام شده در 10 سال اخیر، مشخص شده است که بر اساس مطالعات مبتنی بر «  DNA قدیمی: Ancient DNA  » ، بسیاری از توالی های شاخه ای و درخت های فیلوژنتیک (درخت هایی که بنابر ادعای تکامل شناسان، قرابت ژنتیکی گونه ها را نشان می دهند) که قبلاً بر اساس ساختار ظاهری اسکلتی تقسیم بندی می شدند، از اساس دچار اشکال و ابهام بوده و الگوهای به دست آمده در توالی های شاخه ای بر اساس روش «  DNA قدیمی: Ancient DNA  » ، تفاوت های جدی و فاحشی با الگوهای توالی های شاخه ای بر اساس روش های قدیمی تر مبتنی بر ساختار ظاهری فسیل ها دارد!!!(78) نکته ی جالب این که به دلیل تأکید زیاد تکامل شناسان بر توالی فسیلی اسب ها و اهمیت زیاد این توالی در ادعاهای تکامل شناسان، بیشترین حجم مطالعات مبتنی بر روش «  DNA قدیمی: Ancient DNA  »  در سال های اخیر، بر روی توالی فسیلی اسب ها انجام شده(78) و یافته های جدید، روز به روز و بیشتر و بیشتر، تناقضات و اشکالات توالی ها و درخت های فیلوژنتیک مبتنی بر ظاهر و آناتومی فسیل ها را نشان می دهند... !!!

 

.

.

.

البته در این میان، بیش از این که دانستن این مسئله اهمیت داشته باشد که کدام روش (روش مطالعه بر اساس ظاهر و آناتومی یا روش مبتنی بر مطالعات  DNA) ، روش صحیح تر بررسی شباهت ها و تفاوت های اسب ها است، این مطلب اهمیت پیدا می کند که اصولاً بزرگترین معضل در مورد رسم درخت فیلوژنتیک اسب ها، عدم همخوانی و تفاوت های فاحش طبقه بندی آن ها بر اساس ظاهر (آناتومی) و طبقه بندی بر اساس DNA آن ها است! این مسئله، چالش بسیار بزرگی برای تکامل شناسان است؛ چرا که اگر ادعاهای آن ها صحیح می بود، اصولاً نمی بایست تفاوت های زیادی بین طبقه بندی بر اساس ظاهر (آناتومی) و طبقه بندی بر اساس DNA   اسب ها وجود می داشت!!!

با توجه به این مسئله، در می یابیم که آن چه که امروزه در کتب و مجلات عمومی و تخصصی پیرامون تکامل، به عنوان توالی فسیلی اسب ها و سایر توالی های فسیلی، در حال ارایه به مخاطبان عام و خاص است، از سوی مطالعات جدید ژنتیکی مبتنی بر روش «  DNA قدیمی: Ancient DNA  »،  در معرض نقد، آسیب، اشکال و ابهام جدی قرار گرفته است(78) و با مطالعات بیشتر، روز به روز اشتباه بودن و نامطمئن بودن توالی های فسیلی و درخت های فیلوژنتیک قبلی مبتنی بر ظاهر آناتومیک و ساختار فسیل ها، بیش از پیش مشخص می گردد.

اما نکته ی جالب و مهم این که علی رغم تعدد و فراوانی این کشفیات اخیر (که ما تنها به بخش کوچکی از آن ها اشاره نمودیم)، اکثر کتب و مجلات عمومی و تخصصی، در این زمینه، سکوت اختیار کرده اند و مخاطبان خود را در جریان این کشفیات قرار نمی دهند! حال آن که هر روز و هر شب در رسانه ها، مجلات و کتب، مطالب فراوانی پیرامون صحت!!! فرضیه ی تکامل و توالی های فسیلی مرتبط با آن می شنویم! بسیار جالب است که بدانیم، هنوز که هنوز است، همان توالی های فسیلی قبلی و همان درخت های فیلوژنتیک سابق، با همان اتکایشان به ساختار ظاهری فسیل ها، در کتب و رسانه های جمعی ارایه می گردند تا کماکان سیاست فریب مخاطب، با موفقیت تمام ادامه یابد!!!

 

جمع بندی پیرامون توالی فسیلی اسب ها

توالی فسیلی اسب ها، یکی از مهم ترین دستاویز های تکامل شناسان در جهت اشاعه و ترویج ادعاهایشان می باشد و این مهم، مسئله ای است که زیست شناسان نیز به آن اذعان دارند: (79)

به همین دلیل، تلاش های بسیاری در جهت ترویج، اشاعه و برجسته سازی این توالی فسیلی در مجلات، کتب و رسانه های عمومی صورت گرفته است.

اما بر اساس نکاتی که ذکر شد، توالی فسیلی اسب ها، با ابهامات، سوالات و اشکالات جدی رو به رو است! ایرادات و عدم دقت روش زمان سنجی رادیومتریک در تخمین طول عمر فسیل ها(4و50)، نادیده گرفتن تفاوت های موجود در بین اسب های امروزی همچون تفاوت های جثه ای موجود در نژاد های مختلف، عدم توجه به وجود و شیوع بیماری هایی همچون آکرومگالی(25)، پلی داکتیلی(27) و ... در اسب ها و شبه اسب ها، نادیده گرفتن وجود جانوران هیبرید (دورگه) همانند قاطرها(44) و ...، عدم توجه به وجود جانورانی با اسکلت های مشابه همچون تاپیرها(64) و ...، عدم اشاره به جانوران منقرض شده ای همچون « موروپوس »(65) که توالی خطی فسیلی را به هم می زنند، عدم کشف فسیل های حد واسط در محل انشعاب توالی های شاخه ای و از همه مهم تر، کشفیات انجام شده در حوزه ی ژنتیک از جمله روش  «  DNA قدیمی: Ancient DNA  » که موجب بر هم ریختن بخش عمده ای از توالی های فسیلی قبلی شده است(78)، و ... همگی درستی ادعاهای تکامل شناسان را در مورد دقت علمی و صحت بالای توالی فسیلی اسب ها رد می نماید!!!

بدین ترتیب، این توالی فسیلی که همواره تکامل شناسان از آن به عنوان یکی از مستحکم ترین شواهد ادعاهایشان یاد می کنند، به وضوح رد شده و زیر سوال می رود! بالطبع با زیر سوال رفتن این توالی فسیلی (اعم از خطی و شاخه ای)، سایر ادعاهای تکامل شناسان پیرامون بقیه ی فسیل ها نیز با علامات سوال، ابهامات و اشکالات بیشتری مواجه خواهد بود! چرا که بقیه ی توالی های فسیلی، حتی کمتر از توالی فسیلی اسب ها، مورد توجه بوده و فسیل های مکشوفه ی کمتری از آن ها در دست می باشد! به قول ضرب المثل قدیمی، « چون که صد آمد، نود هم پیش ما است»! یعنی با زیر سوال رفتن مهم ترین ادعا، ادعاهای ضعیف تر نیز زیر سوال می روند؛ به خصوص که بیش از 90 درصد شواهد و مدارکی که علیه توالی فسیلی اسب ها ارایه گردید، در مورد بقیه ی توالی ها نیز صدق می کند!

 

.

.

.

برای مشاهده تمامی مطالب این مقاله ، فایل PDF قرار داده شده در بالا را دریافت نمایید  

 

 

 

 

 

 مطالب مرتبط:

 

 

                

فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (5) بخش 1

فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (4)دستاویز فسیل ها !!! (قسمت اول)

فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (1) مقدمه ای بر داروینیسم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی