-
سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۴ ب.ظ
-
۱۲۴۲
بسم الله الرحمن الرحیم
غزل شیوای حافظ شیرازی دربارۀ حضرت صاحب الزّمان ارواحنا فداه
مقاله ای که در ادامه می آید در سایت موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ( علیهم السلام) به نشانی entezar.ahlolbait.com منتشر شده است و منبع اصلی مقاله کتاب (روح مجرد تالیف محمدحسین حسینی طهرانی ص519 تا ص 523 ) می باشد...
اگر به یک یک از غزل های حافظ بنگرید می بینید چگونه لطائف و حقائق معنوی را در کسوت عبارات گنجانیده ، و با چه دقائق و اشاراتی میخواهد آن حقیقت منظور و مراد خود را ارائه دهد. رضوانُ الله علَیه رضواناً شاملاً.
مثلاً این غزل را در وصف حضرت صاحب الزّمان سروده ، و از غیبت و انتظار وی یاد کرده ، و خود را از مشتاقان و شیفتگانش معرّفی نموده است. لیکن با چه عبارات نمکین ، و اشارات دلنشین ، و کنایات و استعاراتی که حقّاً بی اختیار بر زبان انسان جاری می شود که او لسان الغیب است :
سَلامُ اللَهِ ما کَرَّ اللَیالی
وَ جاوَبَتِ الْمَثانی وَ الْمَثالی (1)
عَلی وادی الاراکِ وَ مَن عَلَیْها
وَ دارٍ بِاللِوَیفَوْقَ الرِّمالِ (2)
دعاگوی غریبان جهانم
وَ أدْعو بِالتَّواتُرِ وَ التَّوالی (3)
به هر منزل که رو آرد خدا را
نگه دارش به لطف لایزالی (4)
منال ای دل که در زنجیر زلفش
همه جمعیّت است آشفته حالی (5)
ز خَطّت صد جمال دیگر افزود
که عمرت باد صد سال جلالی (6)
تو میباید که باشی ورنه سهل است
زیانِ مایۀ جانیّ و مالی (7)
بدان نقّاش قدرت آفرین باد
که گِرد مَه کشد خطّ هِلالی (8)
فَحُبُّکَ راحَتی فی کُلِّ حینٍ
وَ ذِکْرُکَ مونِسی فی کُلِّ حالِ (9)
سویدای دل من تا قیامت
مباد از شور سودای تو خالی (10)
کجا یابم وصال چون تو شاهی
من بد نام رِند لااُبالی (11)
خدا داند که حافظ را غرض چیست
وَ عِلْمُ اللَهِ حَسْبی مِن سُؤالی
و در تعلیقه گوید: این بیت هم در آن غزل است و گویا از خواجه باشد:
أموتُ صَبابَةً یا لَیْتَ شِعْری
مَتَی نَطَقَ الْبَشیرُ عَنِ الْوِصالِ (13) *
(*دیوان حافظ شیرازی » طبع پژمان )
(1و2) در بیت اوّل و دوّم می گوید: سلام خدا باد پیوسته و همیشه تا وقتیکه شب ها مرتّباً یکی پس از دیگری می آیند و می روند، و طلوع و غروب موجب پیاپی در آمدن آن هاست ، تا زمین و خورشید و ماه و ستارگان باقی است ، و تا وقتیکه رشته های دو صدایه و سه صدایة تارها و نغمه ها و آهنگ های چنگ ها و سازها می نوازند و قدرت و تاب و توانشان برای بلند داشتن این سرود باقی است (زیرا مثانی به معنی صداهای دوباره ای است که تار و چنگ میدهد، و مَثالی در أصل مَثالِث بوده است یعنی صداهای سه باره که از آنها شنیده می شود.) بر وادی اراک که منزلگاه حضرت حجّت است (زیرا سرزمین اراک سرزمین حجاز است که در آنجا فقط درخت اراک وجود دارد.) و بر آن کسیکه برفراز آن زمین سکونت دارد و بر خانه ای که در قسمت نهائی در آن بالای رَمْل ها و شن ها بنا شده است .
(3) سپس در بیت سوّم می گوید: دعاگوی غریبان جهانم ، و بطور تواتر و پشت سر هم من دعا می کنم و دعاگو هستم ؛ که باز روشن است : آن غریب جهانی که از شدّت غربت و تنهائی ظهور نمی کند غیر از حضرت حجّت کسی نیست .
(4) و در بیت چهارم می رساند: او که محلّ ثابتی ندارد ـ گرچه اصلش از مکّه و از وادی الاراک است ـ و دائماً در عالم در گردش است ، ای خداوند مهربان از تو درخواست می نمایم تا با لطف دائمی خودت او را در هر منزلی که وارد می شود و در آن مسکن می گزیند نگهداری کنی .