پنجشنبه, ۸ آذر ۱۴۰۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ

سه گانه‌ای که پرده از سوابق صادق هدایت برمی‌دارد

  • ۱۲۲۳
 
 
 
 

گروه فرهنگی رجانیوز: «اگر به او هم مثل نویسندهای که در زمان خودش قابل توجه بود نگاه می‌شد، اگر بعضی اندیشه‌ها مثل "نیست انگاری" در آثار هدایت تبلیغ نمی‌شد و اگر رادیو استعمارگر پیر سعی نمی‌کرد بعد از گذشت حدود ۵۰ سال از مرگش او را دوباره احیاء کند، ما هرگز وارد این مقوله نمی‌شدیم، زیرا ارزش این کار را نداشت. وقت و زمانی که می‌تواند باعث تولید آثار خلاقه شود، حیف است صرف اینگونه کارها گردد.»

 
به گزارش رجانیوز، این جملات را محمدرضا سرشار گفته و حالا حکایت ما هم چنین چیزی است. نه تنها صادق هدایت که سردمداران جریان حامی او هم چندان وزنی ندارند که بخواهند وقت و انرژی جبهه فرهنگی انقلاب را بگیرند اما چه کنیم که هنوز هستند افرادی که از این نویسنده غرب پرست و هتاک تمجید می‌کنند و متاسفانه برخی هم تحت تاثیر آنها قرار می‌گیرند. البته برخی از این افراد بعد از اقدام غیرتمندانه سید علی موسوی گرمارودی در لعن کردن هدایت بخاطر توهین‌هایش به ائمه اطهار(ع)، تاختن بر این شاعر متعهد را هم چاشنی تعریف و تمجیدشان از هدایت کرده‌اند.
 
سوابق هدایت در دین ستزی و ایرانی گریزی به حدی است که می‌توان به اندازه چندین کتاب از آنها شاهد آورد و آنها را بعنوان گواهی از نحوه تفکرات او به مخاطبان ارائه کرد.
 
در این زمینه سه کتاب به قلم محمدرضا سرشار منتشر شده است که خواندن حتی یکی از آنها می‌تواند آبی را که سینه‌چاکان هدایت گل‌آلود کرده‌اند برای هر ایرانی منصفی شفاف و زلال کند. «راز شهرت صادق هدایت»، «حقیقت بوف کور» و «داش آکل؛ حواشی و تبعات» این سه کتاب است. این سه کتاب را کانون اندیشه جوان منتشر کرده است.
 
 
کتاب نقد صادق هدایتکتاب نقد صادق هدایتکتاب نقد صادق هدایت
 
محمدرضا سرشار انگیزه‌ای را که باعث شد تا «راز شهرت...» نوشته شود اینچنین شرح داده است: 
 
«سال ۱۳۸۳، از طرف رادیو BBC بعنوان صدمین سال تولد صادق هدایت اعلام شد.  بدنبال آن در داخل کشور جریان وسیعی از اهل قلم شبه روشنفکر، به این موضوع پرداخته و مقدمات برگزاری هر چه با شکوه تر این مراسم را آماده کردند.  در این سال شاید ده ها میلیون کلمه درباره صادق هدایت به صورت کتاب، مطالبی در نشریات و یا گفتگو در رادیو BBC و... منتشر شد.»
 
این هیاهوی رسانه‌ای برای زنده کردن دوباره آثار هدایت باعث شد تا گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دست بکار شود و چهره واقعی او را به علاقه مندان ادبیات نشان دهد. این کتاب مقدمه مفصلی دارد که بیان می‌کند، چگونه ناگهان، یک نفر در کشوری چهره شده و به سرعت شهرتش جهانی می‌شود و اینکه با چه اهدافی این جریان به وجود می‌آید.
 
 
صادق هدایت ملعون
 
وای به حال مملکتی که من بزرگ‌ترین نویسنده‌اش باشم!
 
سرشار درباره محتوای کتاب هم می‌گوید: «در نگارش این کتاب سعی کردم حتی المقدور نظراتی را که راجع به صادق هدایت مطرح می کردم، از نظرات دوستان، دوستداران و پیروان او باشد. بیش از ۸۰ درصد نظرات ارائه شده در این اثر، نقل قولهای افرادی از این طیف است و بندرت مطلبی از خود یا از گفته‌های کسانی که مخالف صادق هدایت هستند اضافه نمودم‌.»
 
برای مثال یکی از همین افراد به نام ش.پرتو، می‌گوید:
 
«وقتی خواستم به محل مأموریت خود (سفارت ایران در هند) بروم، به خانه هدایت رفتم. خانواده هدایت که از دست صادق ذله شده بودند، از من کمک خواستند، تا لااقل برای مدتی، از شرش خلاص شوند. من با صادق دوست بودم و با خانواده‌اش هم روابطی داشتم. به او پیشنهاد کردم با من به هند بیاید. با خوشحالی پذیرفت.
 
با هم به بمبئی رفتیم. به او جا و مکان دادم. ماشین تحریر قراضه‌ای به او دادم تا سرش گرم شود؛ و «بوف کور» ـ آن اثر منحط‌ـ را بتواند پلی‌کپی کند. من بودم که دست صادق، این پسره لوس و ننر را گرفتم تا هند را ببیند و کار جفنگ بنویسد. حالا شما جوانها، هی مشغول او شده‌اید، درباره‌اش مقاله و کتاب می‌نویسید که چه بشود؟ ادبیات که این مزخرفات نیست!»( جمشیدی، اسماعیل؛ خودکشی صادق هدایت؛ انتشارات زرین؛ چاپ دوم: ۱۳۷۶؛ ص۸۵.)
 
البته نه تنها نظرات دوستان و هواداران هدایت که حتی نظرات خود او درباره خویش هم به خوبی معرف شخصیت اوست، مانند جایی که می‌گوید: «وای به حال مملکتی که من بزرگ‌ترین نویسنده‌اش باشم!» ( فرزانه، م.ف؛ آشنایی با صادق هدایت؛ نشر مرکز؛ چاپ اول: ۱۳۷۲؛ ص۱۳۶.)
 
این کتاب سرشار یازده فصل دارد که عناوین این فصول عبارتند از «مقدمه»، «شهرت مشکوک»، «سازو کار چهره‌سازی در دنیای امروز»، «چرا صادق هدایت»، «دورانهای سه‌گانه اندیشه‌ای هدایت»، «علل و موجبات توجه ویژه غربیان به صادق هدایت»،‌«کفر محض»، «غربزدگی و نفرت از ایران»، «نیست‌انگاری»، «عوامل بیرونی به شهرت رساننده هدایت» و «ختام کلام». 
 
صادق هدایت ملعون
 
ایستاده از راست: صادق هدایت و دوستانش در تاریخ ۲۸ نوامبر ۱۹۲۶
 
بی‌شرف‌ها، دزدها، اراذل؛ دوستتان دارم!
 
در «راز شهرت...» خواننده به مواردی برخورد می‌کند که می‌تواند موجب شگفتی او شود. اعترافات دوستان و دلبستگان هدایت درباره بی‌علاقه بودن اهالی ادبیات به داستان‌های او و نحوه مطرح شدن ناگهانی‌اش یکی از این موارد است.
 
یکی دیگر هم خاطراتی است که همین رفیقان گرمابه و گلستان هئایت درباره غربزدگی و بیزاری افراطی او از وطن و هموطنانش نقل می‌کنند، تا جایی که یکی از دوستان فرانسوی او نقل می‌کند که «در آخرین سفری که به پاریس داشت سنگفرش های پاریس را بوسید». داستانها و مصاحبه های او هم نشان می دهد که کاملاً از کشور خود و اصلاً از خاک این سرزمین بیزار بود، نه از رژیمی که بر این کشور حکومت می کرد. ضمن اینکه در برخی آثار هدایت مشخصاً گرایش طبقاتی اشرافی وجود دارد. و این حال روز کسی است که این روزها سعی می‌کنند او را یک وطن‌پرست و عاشق دلباخته مردم ایران نشان دهند.
 
م.ف. فرزانه یکی از دوستان او دراینباره از قول هدایت نوشته است: «می‌خواهم هفتاد سال سیاه چیز ننویسم. مرده شور ببرند! عقم می‌نشیند که دست به قلم ببرم، به زبان این ر‌َج‍ّاله‌ها چیز بنویسم... یک مشت بی‌شرف!... یک خط هم نباید بماند... تازه داشتم بلد می‌شدم. اول کارم بود. اما این اراذل‌ لیاقت ندارند که کسی برایشان کاری بکند! یک مشت دزد قالتاق ...»
 
اینها عباراتی است که هدایت وطن پرست و مردم دوست درباره مردم کشورش بکار برده است! جالب است که برخی افراد لعنت کردن را غیر مودبانه و دور از ساحت هنر میدانند هرچند اگر لعنت شونده اهانات بی‌شرمانه‌ای به اهل بیت(ع) کرده باشد. اما اینها تنها بخش کوچکی از ادبیات مودبانه هدایت است.
 
صادق هدایت ملعون
صادق هدایت در یک جشن بالماسکه
 
هدایت را بشناسید تا عیار روشنفکرها دستتان بیاید
 
هتاکی‌های بی‌شرمانه صادق هدایت به مقدسات مردم ایران و توهین‌های آشکار او به خدا، اسلام و ائمه اطهار، یکی دیگر از بخشهای این کتاب است و نمونه‌های محدودی که سرشار از آثار او نقل می‌کند عرق شرم را بر پیشانی مخاطب مسلمان می‌نشاند و ناخودآگاه لعن بر صادق هدایت را بر زبان او جاری می‌کند.
 
مسأله دیگری که وجود دارد اینست که صادق هدایت کاملا ًاز زنان ایرانی متنفر بود و با تعابیر سخیفی از آنها در آثار و گفته هایش یاد می کند. در عین حال سخت شیفته زنان فرنگی بود بطوریکه در داستان "عروسک چینی"، قهرمان داستان از یک کشور اروپایی، مانکنی (مجسه بدل زن اروپایی) را به ایران می آورد و در اتاقش با او عشقبازی می کند در حالیکه که به نامزد ایرانی خود توجهی ندارد!
 
اما بغیر از «راز شهرت...» که زندگی و آثار و تفکرات هدایت را به صورت کلی بررسی کرده است، دو کتاب «حقیقت بوف کور» و «داش آکل...» هم گزینه‌های خیلی خوبی برای مطالعه هستند؛ کتاب‌هایی که دو کتاب معروف هدایت را بررسی کرده و در کنار نقد محتوایی و ریشه یابی افکار او، ضعف و قوت این نویسنده در فن داستان‌نویسی را هم مورد بررسی قرار داده است.
 
مطالعه این سه گانه خواننده را به خوبی با زوایای پیدا و پنهان تفکرات، آثار و زندگی این نویسنده ی نیست انگار و غربگرا آشنا می‌کند؛ و علاوه بر آن –و شاید مهمتر از آن-  مطالعه این کتا‌ب‌ها پرده از روش و منش جریان شبه روشنفکر فرهنگی بر می‌دارد. جریانی که حاضر است زیر علم افرادی مانند صادق هدایت سینه بزند و برای امثال او گریبان چاک دهد. شناخت صادق هدایت به خوبی نشان می‌دهد که سینه‌چاکان او تا چه حد به معیارهایی مانند ادب، میهن دوستی، عشق به مردم و... که خود مدعی آن هستند پایبندند.
 

و البته خواندن این کتابها به خوبی نشان می‌دهد که آیا شخصیتی مانند صادق هدایت سزاواز لعن و نفرین هست یا نه؟!

 



به نقل از رجانیوز

 

 

 

 
نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی